من رسیدم به لب جوی وفا

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
من رسیدم به لب جوی وفا دیدم آن جا صنمی روح فزا سپه او همه خورشیدپرست همچو خورشید همه بیسر و پا بشنو از آیت قرآن مجید گر تو باور نکنی قول مرا قد وجدت امراه تملکهم اوتیت من کل شیء و لها چونک خورشید نمودی رخ خود سجده دادیش چو سایه همه را من چو هدهد بپریدم به هوا تا رسیدم به در شهر سبا