ای عشق که جمله از تو شادند
از کتاب: دیوان کبیر
، غزل
ای عشق که جمله از تو شادند
وز نور تو عاشقان بزادند
تو پادشهی و جمله عشاق
همرنگ تو پادشه نژادند
هر کس که سری و دیدهای داشت
دیدند تو را سری نهادند
خورشید تویی و ذره از توست
وان نور به نور بازدادند
چون بوی عنایت تو باشد
زالان همه رستم جهادند
چون از بر تو مدد نباشد
گر حمزه و رستمند بادند
ای دل برجه که ماه رویان
از پرده غیب رو گشادند
مستند و طریق خانه دانند
زیرا که نه مست از فسادند
تا عشق زید زیند ایشان
تا یاد بود همه به یادند