اگر حریف منی پس بگو که دوش چه بود

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
اگر حریف منی پس بگو که دوش چه بود میان این دل و آن یار می فروش چه بود فدیت سیدنا انه یری و یجود الی البقاء یبلغ من الفناء یذود اگر به چشم بدیدی جمال ماهم دوش مرا بگو که در آن حلقههای گوش چه بود معاد کل شرود طغی و منه نی مثال ظلک ان طال هو الیک یعود وگر تو با من هم خرقهای و همرازی بگو که صورت آن شیخ خرقه پوش چه بود بامر حافظ الله المکان یعی بمس عاطفه الله الزمان ولود اگر فقیری و ناگفته راز میشنوی بگو اشارت آن ناطق خموش چه بود ایا فاد فذب فی لظی محبته ایا حیاه فدومی فقد اتاک خلود وگر نخفتی و از حال دوش آگاهی بگو که نیم شب آن نعره و خروش چه بود ترید جبر جبیر الفاد فانکسرن ترید نحله تاج فلا تنی به سجود از آنچ جامه و تن پاره پاره میکردیم بیار پارگکی تا که رنگ و بوش چه بود برغم انفک لا تنکسر کما الحیوان به نصف وجهک لا تسجدن شبیه یهود وگر چو یونس رستی ز حبس ماهی و بحر بگو که معنی آن بحر و موج و جوش چه بود یقول لیت حبیبی یحبنی کرما الیس حبک تأثیر حب ود ودود وگر شناختهای کاصل انس و جان ز کجاست یکیست اصل پس این وحشت وحوش چه بود ایا نضاره عیشی بما تهیجنی متی تقر عیونی و صاحبی مفقود وگر بدیدی جانی که پشت و رویش نیست گه تصور عشاق پشت و روش چه بود لن سکرت بما قد سقیتنی یا دهر اکون مثلک لدا لربه لکنود وگر ز عشق تو سردفتر غرض ماییم هزار دفتر و پیغام و گفت و گوش چه بود