من و تو دوش شب بیدار بودیم

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
من و تو دوش شب بیدار بودیم همه خفتند و ما بر کار بودیم حریف غمزه غماز گشتیم به پیش طره طرار بودیم بیا تا ظاهر و پیدا بگوییم که با عشق نهانی یار بودیم اگر چه پیش و پس آن جا نگنجد به پیش صانع جبار بودیم عجب نبود اگر ما را ندیدند که ما در مخزن اسرار بودیم بیاوردیم درها ارمغانی که یعنی ما به دریابار بودیم