یار خود را خواب دیدم ای برادر دوش من

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
یار خود را خواب دیدم ای برادر دوش من بر کنار چشمه خفته در میان نسترن حلقه کرده دست بسته حوریان بر گرد او از یکی سو لاله زار و از یکی سو یاسمن باد می زد نرم نرمک بر کنار زلف او بوی مشک و بوی عنبر می رسید از هر شکن مست شد باد و ربود آن زلف را از روی یار چون چراغ روشنی کز وی تو برگیری لگن ز اول این خواب گفتم من که هم آهسته باش صبر کن تا باخود آیم یک زمان تو دم مزن