عشق بین با عاشقان آمیخته

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
عشق بین با عاشقان آمیخته روح بین با خاکدان آمیخته چند بینی این و آن و نیک و بد بنگر آخر این و آن آمیخته چند گویی بینشان و بانشان بینشان بین با نشان آمیخته چند گویی این جهان و آن جهان آن جهان بین وین جهان آمیخته دل چو شاه آمد زبان چون ترجمان شاه بین با ترجمان آمیخته اندرآمیزید زیرا بهر ماست این زمین با آسمان آمیخته آب و آتش بین و خاک و باد را دشمنان چون دوستان آمیخته گرگ و میش و شیر و آهو چار ضد از نهیب قهرمان آمیخته آن چنان شاهی نگر کز لطف او خار و گل در گلستان آمیخته آن چنان ابری نگر کز فیض او آب چندین ناودان آمیخته اتحاد اندر اثر بین و بدان نوبهار و مهرگان آمیخته گر چه کژبازند و ضدانند لیک همچو تیرند و کمان آمیخته قند خا خاموش باش و حیف دان قند و پند اندر دهان آمیخته شمس تبریزی همیروید ز دل کس نباشد آن چنان آمیخته