پیش از آنک این قصه تا مخلص رسد

از کتاب: مثنوی معنوی ، مثنوی
پیش از آنک این قصه تا مخلص رسد دود و گندی آمد از اهل حسد من نمیرنجم ازین لیک این لگد خاطر سادهدلی را پی کند خوش بیان کرد آن حکیم غزنوی بهر محجوبان مثال معنوی که ز قرآن گر نبیند غیر قال این عجب نبود ز اصحاب ضلال کز شعاع آفتاب پر ز نور غیر گرمی مینیابد چشم کور خربطی ناگاه از خرخانهای سر برون آورد چون طعانهای کین سخن پستست یعنی مثنوی قصه پیغامبرست و پیروی نیست ذکر بحث و اسرار بلند که دوانند اولیا آن سو سمند از مقامات تبتل تا فنا پایه پایه تا ملاقات خدا شرح و حد هر مقام و منزلی که بپر زو بر پرد صاحبدلی چون کتاب الله بیامد هم بر آن این چنین طعنه زدند آن کافران که اساطیرست و افسانهی نژند نیست تعمیقی و تحقیقی بلند کودکان خرد فهمش میکنند نیست جز امر پسند و ناپسند ذکر یوسف ذکر زلف پر خمش ذکر یعقوب و زلیخا و غمش ظاهرست و هرکسی پی میبرد کو بیان که گم شود در وی خرد گفت اگر آسان نماید این به تو این چنین آسان یکی سوره بگو جنتان و انستان و اهل کار گو یکی آیت ازین آسان بیار