ز من و تو شرری زاد در این دل ز چنان رو

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
ز من و تو شرری زاد در این دل ز چنان رو که خطا بود از این رو و صواب است از آن رو ز همان رو که زد آتش ز همان رو کشد آتش ز همان روی که مردم کندم زنده همان رو همه عشاق که مستند ز چه رو دیده ببستند که بدانند که بیچشم توان دید به جان رو نبود روی از این سو همه پشت است از این سو که نگنجید در این حد و نه در جان و مکان رو به یکی لحظه چریدند همه جانها و پریدند که نباید که ز نقصان شود از چشم نهان رو