ای خواجه نمیبینی این روز قیامت را

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
ای خواجه نمیبینی این روز قیامت را ای خواجه نمیبینی این خوش قد و قامت را دیوار و در خانه شوریده و دیوانه من بر سر دیوارم از بهر علامت را ماهیست که در گردش لاغر نشود هرگز خورشید جمال او بدریده ظلامت را ای خواجه خوش دامن دیوانه تویی یا من درکش قدحی با من بگذار ملامت را پیش تو از بسی شیدا میجست کرامتها چون دید رخ ساقی بفروخت کرامت را