آفات از هوس به سرت هاله میشود
از کتاب: کلیات بیدل ۱/۴ غزلیات (نسخهٔ کابل)
، فصل غزلیات
، غزل
آفات از هوس به سرت هاله میشود
این شعله ها ز دست تو جواله میشود
زبن کاروان چه سودکه هرکس چونقش پا
از سعی پیش تاخته دنباله میشود
بی شغل فتنه نیست چو نفس از فساد ماند
چون قحبهٔ عجوز که دلاله میشود
از محتسب بترس که این فتنه زاده را
چون وارسند دختر رز خاله میشود
بی سحر نیست هیأ ت شیخ از رجوع خلق
این خر تناسخی ست که گوساله میشود
سودائیان بخت سیه را ترانه هاست
طوطی هزار رنگ به بنگاله میشود
ما را قرینه دولت بیدار داده است
صبحی که در شب او شفق لاله میشود
در وقت احتیاج ز اظهار، شرم دار
چون شد بلند دست دعا ناله میشود
وامانده ام به راه تو چندانکه بر لبم
چون شمع حرف آبله تبخاله میشود
بیدل به شیب نام حلاوت مبر که نخل
دور اسث از ثمر چوکهن ساله میشود