ز جام ساقی باقی چو خوردهای تو دلا

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
ز جام ساقی باقی چو خوردهای تو دلا که لحظه لحظه برآری ز عربده عللا مگر ز زهره شنیدی دلا به وقت صبوح که بزم خاص نهادم صلای عیش صلا بلا درست بلایش بنوش و در میبار چه میگریزی آخر گریز توست بلا پیاله بر کف زاهد ز خلق باکش نیست میان خلق نشستست در خست خ زهی پیاله که در چشم سر همیناید ز دست ساقی معنی تو هم بنوش هلا