چون عشق کند شکرفشانی
از کتاب: دیوان کبیر
، غزل
چون عشق کند شکرفشانی
در جلوه شود مه نهانی
بینی که شکر کران ندارد
خوش میخوری و همیرسانی
میغلط به هر طرف که غلطی
بر سبزه سبز بوستانی
گر ز آنک کله نهی وگر نی
شاهنشه جمله خسروانی
آن را بینی که من نگویم
زیرا که بگویمت بدانی
چون چشم تو وا کنند ناگه
بر شهر عظیم آن جهانی
ماننده طفل نوبزاده
خیره نگری و خیره مانی
تا چشم بر آن جهان نشیند
چاره نبود از این نشانی
بگریز به نور شمس تبریز
تا کشف شود همه معانی