ما گوش شماییم شما تن زده تا کی

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
ما گوش شماییم شما تن زده تا کی ما مست و خراباتی و بیخود شده تا کی ما سوخته حالان و شما سیر و ملولان آخر بنگویید که این قاعده تا کی دل زیر و زبر گشت مها چند زنی طشت مجلس همه شوریده بتا عربده تا کی دی عقل درافتاد و به کف کرده عصایی در حلقه رندان شده کاین مفسده تا کی چون ساقی ما ریخت بر او جام شرابی بشکست در صومعه کاین معبده تا کی تسبیح بینداخت و ز سالوس بپرداخت کاین نوبت شادی است غم بیهده تا کی آنها که خموشند به مستی مزه نوشند ای در سخن بیمزه گرم آمده تا کی