هله نیم مست گشتم قدحی دگر مدد کن

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
هله نیم مست گشتم قدحی دگر مدد کن چو حریف نیک داری تو به ترک نیک و بد کن منگر که کیست گریان ز جفا و کیست عریان نه وصی آدمی تو بنشین و کار خود کن نظری به سوی می کن به نوای چنگ و نی کن نظری دگر به سوی رخ یار سروقد کن شکرت چو آرزو شد ز لب شکرفروشش چو عباس دبس زودتر ز شکرفروش کدکن نه که کودکم که میلم به مویز و جوز باشد تو مویز و جوز خود را بستان در آن سبد کن شکر خوش تبرزد که هزار جان به ارزد حسد ار کنی تو باری پی آن شکر حسد کن به بت شکرفشان شو ز لبش شکرستان شو جهت قران ماهش چو منجمان رصد کن چو رسید ماه روزه نه ز کاسه گو نه کوزه پس از این نشاط و مستی ز صراحی ابد کن به سماع و طوی بنشین به میان کوی بنشین که کسی خورت نبیند طرب از می احد کن چو عروس جان ز مستی برسد به کوی هستی خورشش از این طبق ده تتقش هم از خرد کن ز سخن ملول گشتی که کسیت نیست محرم سبک آینه بیان را تو بگیر و در نمد کن