ای بنده بازگرد به درگاه ما بیا

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
ای بنده بازگرد به درگاه ما بیا بشنو ز آسمانها حی علی الصلا درهای گلستان ز پی تو گشادهایم در خارزار چند دوی ای برهنه پا جان را من آفریدم و دردیش دادهام آن کس که درد داده همو سازدش دوا قدی چو سرو خواهی در باغ عشق رو کاین چرخ کوژپشت کند قد تو دوتا باغی که برگ و شاخش گویا و زندهاند باغی که جان ندارد آن نیست جان فزا ای زنده زاده چونی از گند مردگان خود تاسه می نگیرد از این مردگان تو را هر دو جهان پر است ز حی حیات بخش با جان پنج روزه قناعت مکن ز ما جانها شمار ذره معلق همیزنند هر یک چو آفتاب در افلاک کبریا ایشان چو ما ز اول خفاش بودهاند خفاش شمس گشت از آن بخشش و عطا