عشق جانست عشق تو جانتر
از کتاب: دیوان کبیر
، غزل
عشق جانست عشق تو جانتر
لطف درمان وز تو درمانتر
کافریهای زلف کافر تو
گشته ز ایمان جمله ایمانتر
جان سپردن به عشق آسانست
وز پی عشق توست آسانتر
همه مهمان خوان لطف تواند
لیک این بنده زاده مهمانتر
بیتو هستند جمله بیسامان
لیک من بیطریق و سامانتر
عشق تو کان دولت ابدست
لیک وصل جمال تو کانتر
تیغ هندی هجر برانست
لیک هندی عشق برانتر
هر دلی چارپره در پی توست
دل ما صدپرست و پرانتر
دیدن تو به صد چو جان ارزان
عوض نیم جانم ارزانتر
گر چه این چرخ نیک گردانست
چرخ افلاک عشق گردانتر
همه ز افلاک عشق در ترسند
وان فلک در غم تو ترسانتر
شمس تبریز همتی میدار
تا شوم در تو من عجب دانتر