نام شتر به ترکی چه بود بگو دوا

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
نام شتر به ترکی چه بود بگو دوا نام بچه ش چه باشد او خود پیش دوا ما زاده قضا و قضا مادر همهست چون کودکان دوان شدهایم از پی قضا ما شیر از او خوریم و همه در پیش پریم گر شرق و غرب تازد ور جانب سما طبل سفر ز دست قدم در سفر نهیم در حفظ و در حمایت و در عصمت خدا در شهر و در بیابان همراه آن مهیم ای جان غلام و بنده آن ماه خوش لقا آن جاست شهر کان شه ارواح میکشد آن جاست خان و مان که بگوید خدا بیا کوته شود بیابان چون قبله او بود پیش و سپس چمن بود و سرو دلربا کوهی که در ره آید هم پشت خم دهد کای قاصدان معدن اجلال مرحبا همچون حریر نرم شود سنگلاخ راه چون او بود قلاوز آن راه و پیشوا ما سایه وار در پی آن مه دوان شدیم ای دوستان همدل و همراه الصلا دل را رفیق ما کند آن کس که عذر هست زیرا که دل سبک بود و چست و تیزپا دل مصر میرود که به کشتیش وهم نیست دل مکه میرود که نجوید مهاره را از لنگی تنست و ز چالاکی دلست کز تن نجست حق و ز دل جست آن وفا اما کجاست آن تن همرنگ جان شده آب و گلی شدهست بر ارواح پادشا ارواح خیره مانده که این شوره خاک بین از حد ما گذشت و ملک گشت و مقتدا چه جای مقتدا که بدان جا که او رسید گر پا نهیم پیش بسوزیم در شقا این در گمان نبود در او طعن میزدیم در هیچ آدمی منگر خوار ای کیا ما همچو آب در گل و ریحان روان شویم تا خاکهای تشنه ز ما بر دهد گیا بی دست و پاست خاک جگرگرم بهر آب زین رو دوان دوان رود آن آب جویها پستان آب می خلد ایرا که دایه اوست طفل نبات را طلبد دایه جا به جا ما را ز شهر روح چنین جذبها کشید در صد هزار منزل تا عالم فنا باز از جهان روح رسولان همیرسند پنهان و آشکار بازآ به اقربا یاران نو گرفتی و ما را گذاشتی ما بیتو ناخوشیم اگر تو خوشی ز ما ای خواجه این ملالت تو ز آه اقرباست با هر کی جفت گردی آنت کند جدا خاموش کن که همت ایشان پی توست تأثیر همتست تصاریف ابتلا