عایشه روزی به پیغامبر بگفت
از کتاب: مثنوی معنوی
، مثنوی
عایشه روزی به پیغامبر بگفت
یا رسول الله تو پیدا و نهفت
هر کجا یابی نمازی میکنی
میدود در خانه ناپاک و دنی
گرچه میدانی که هر طفل پلید
کرد مستعمل بهر جا که رسید
گفت پیغامبر که از بهر مهان
حق نجس را پاک گرداند بدان
سجدهگاهم را از آن رو لطف حق
پاک گردانید تا هفتم طبق
هان و هان ترک حسد کن با شهان
ور نه ابلیسی شوی اندر جهان
کو اگر زهری خورد شهدی شود
تو اگر شهدی خوری زهری بود
کو بدل گشت و بدل شد کار او
لطف گشت و نور شد هر نار او
قوت حق بود مر بابیل را
ور نه مرغی چون کشد مر پیل را
لشکری را مرغکی چندی شکست
تا بدانی کان صلابت از حقست
گر ترا وسواس آید زین قبیل
رو بخوان تو سورهی اصحاب فیل
ور کنی با او مری و همسری
کافرم دان گر تو زیشان سر بری