لا یغرنک سد هوس عن رایی

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
لا یغرنک سد هوس عن رایی کم قصور هدمت من عوج الارآء اشتهی انصح لکن لسانی قفلت اننی انصح بالصمت علی الاخفاء این همه ترس و نفاق و دودلی باری چیست نه که در سایه و در دولت این مولایی؟ بیم ازان میکندت، تا برود بیم از تو یار ازان میگزدت، تا همه شکرخایی شمس تبریز شمعیست که غایب گردد شب چو شد روز چرا منتظر فردایی؟