خدایا مطربان را انگبین ده

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
خدایا مطربان را انگبین ده برای ضرب دست آهنین ده چو دست و پای وقف عشق کردند تو همشان دست و پای راستین ده چو پر کردند گوش ما ز پیغام توشان صد چشم بخت شاه بین ده کبوتروار نالانند در عشق توشان از لطف خود برج حصین ده ز مدح و آفرینت هوشها را چو خوش کردند همشان آفرین ده جگرها را ز نغمه آب دادند ز کوثرشان تو هم ماء معین ده خمش کردم کریما حاجتت نیست که گویندت چنان بخش و چنین ده