سفله جهان، ای پسر، چو چشمه شور است
از کتاب: دیوان ناصرخسرو بلخی
، فصل قصاید
، قصیده
سفله جهان، ای پسر، چو چشمه شور است
چشمهی شور از در نفایه ستور است
خانهی تاری است این جهان و بدو در
رهگذر دیده نی چو دیدهی مور است
فردا جانت به علم زور نماید
چونان کامروز کار تنت به زور است
دانا گر چشم سر ندارد بیناست
نادان گر چشم هشت یابد کور است
آتش با عاقلان برابر آب است
بستان با جاهلان برابر گور است