انجیل متی
متی در انجیل در بارۀ نسب مسیح علیه السلام میگوید: ایسوع بن داود بن ابراهیم و از ابراهیم خلیل به پائین میشمارد تا آنکه بعد از چهل و د پدر به یوسف بن یعقوب بن ماثن میرسد . انگاه گفته است یوسف شهر مریم بود و مسیح در بیت لحم که دهی است در فلسطین متولد گردید . پادشاه فلسطین در ان تاریخ «هیرودسم بود قومی از مجوس به بیت لحم آمدند و در بالای سر انها ستاره ای بود که از پی آن میرفتند تا آنکه مسیح را دیدند و برای او سجده کردند. هیرودس پادشاه فلسطین خواست مسیح را بکشد , پس یوسف او و مادرش را بزمین مصر برد و پس از مرگ هیرودس اورا باز آورد و در ناصره در کوه جلیل داد .. چون مسیح بیست و نه ساله شد نزد یحیی بن ذکریا رفت تا ازاو تعمید یابد . یحیی گفت من احتیاج دارم که از تو تعمید یابم و تو نزد من می آیی . مسیح باو گفت این سخن را بگذار که این طور شایسته است نیکی بانجام رسد پس یحیی اورا وا گذاشت عیسی با تأیید روح القدس روبه بیابان نهاد و چهل روز روزه گرفت آنگاه شیظان باو نزدیک شد و گفت اگر تو اکنون پسر خدائی بگو تا این سنگها نان شود . عیسی گفت انسان نه تنها بنان زیست میکند بلکه بکلمۀ خدا . آنگا شیطان اورا برداشت و بر کنگره هیکل (مسجد اقصی) نهاد سپس باو گفت خود را بزمین انداز که اگر پسر خدا باشی فرشتگانش تورا در بر گیرند. مسیح گفت نوشته است که خدای خود را بخود میازمای .آنگاه به شیطان گفت دور شو که خدا را سجده میکنم و اورا پرستش می نمای . پس شیطان اورا رها کرد ورفت و پس از ان فرشتگان خدا باو نزدیک شدند و اورا پرستاری مینمودند. انگاه شاگردانش نزد او حاضر شدند و عیسی با هدایت وحی بمثلها و جز آن با انها سخن میگفت , و اول چیزی از انجیل که عیسی بآن تکلم فرمود چنانکه در انجیل متی است این بود خوشا بحال نادارانی که دلهای آنها بآنچه دز نزد پروردگارشان هست خوشنود است راستی که ملکوت آسمان برای ایشان است خوشابحال گرسنگان و تشنگان در راه بندگی خدا خوشابحال راستگویان در گفتارشان و رها کنندگان دروغ که نمک زمین و روشنی جهان هستند , کسی را نکشید و کسی را بخشم نیاورید و آنکه شمارا بخشم آورده خوشتودش کنید و با دشمن خود سازش نماید زنا نکنید و جز زنان خود ننگرید و اگر چشم راست تان شمارا بخاینت بخواند آنرا بکنید تا بدنهای خود را از آتش نجات دهید زنان خود را بی آنکه زنا کنند رها نکنید راست یا دروغ بخدا یاآسمان را زمینش قسم نخورید در مقابل بدی ایستادگی نماید بلکه هر که بر خسارۀ راست تو طپاچه زند رخسارۀ چپت را نیز بسوی او بگردان و اگر کسی بخواهد پیراهنت را بر باید عبادی خود را باو بخش هر که یک میل راه تورا مجبور سازد دو میل راه با او برو هر کس از تو سوال کند بدو ببخش وکسیکه از تو وام خواهد باو بده و ناامدیش مساز شنیده اید که گفته اند خویش خود را دوست بدار و با دشمنت ورز اما من بشما میگویم دشمنان خود را دوست بدارید و باهر که از شما ببرد پیوند کنید و با هر که با شما ورزد نیکی کنید اگر دوستان خود را دوست بدارید شمارا چه اجری است ؟بخشش های خود را پیش مردم آشکار نسازید دست چپ تان از کار دست راست تان آگاه نشود در نمازهای خود ریا کرای نکنید و هرگاه نماز میخوانید بخانه های خود رد آیید و درها را ببندید و کسی نماز شمارا نشنود و چون نماز میخوانید بگویید : ای پدرما که در آسمانی , نام کفاف مارا امروزه بده قرضهای مارا ببخش چنانکه ما نیز قرضدارا خود را می بخشم مار در آزمایش میاور بلکه از بدان ما را رهائی ده روزه های خود را هرگاه برای پروردگار خود روزه میگیرد برای مردم آشکار نسازید و مانند ریا کارات تر شرو مباشید تا در نظر مردم روزه دار نمایید زیرا که پروردگار شما بحال شم آگاه است گنجها را در زمین که بید و موریانه زیان میرسانند و جائیکه دزدان نقب میزنند نیندوزید بلکه گنجهای خود را در نزد پرورددگار خود در آسمان جایکه نه بید زیان میرساند و نه کسی دزدی میکند بینوزید بزندگی خود نیندیشید که چه خورید یا چ آشامید و نه برای بد خود چه پوشید مرغان هوا را بنگرید که نمیکارند و نمی دورند ونه در انبارها ذخیره میکنند و خدا بآنها روزی میدهد و شما نزد خدا از مرغان برترید برای فرزندان خود نگران نباشید زیرا انها هم مانند شمایند چنانچه آفرید شدید آفریده شدند و چنانچه روزی داده شدید روزی داده میشوند. به برادرت مگو خس را چشم خود بیرون کن در حالیکه در چشن خودت چوبی باشد عیبها مردم را ننگرید و عیبهای خود را فراموش کنید آنچه را مقدس است و نه مروارید را بخو کهای مدهید مبادا آنها را پایمال کنند ار پروردگار خود بخواهید که بشما میدهد از او طلب کنید که اورا بخود مهربان خواهید یافت در اورا بکوبید که بروی شما باز میشود فراخ است در وسع است آن راهی که مردم را بنابودی می برد و بسی تنگ است آن در و دشوار است آن راهی که مردم را نجات میدهدخودرا از پیمبران دروغگو که مانند گرگان درنده اند نگاهداری کنید نمی توانید انگور را از خار و نه انجینر را از حنظل بچینید همینطور درخت بدی را نخواهید یافت که میوۀ نیکو آورد و نه درخت نیکویی را که میوۀ بد بدهد. هرکسی سخنم را بشنود و آنرا بفهمد بمردی خردمند ماند که خانۀ خود را بر سنگ بنا نهد پس باران ببارد و سیلابها روان گردد و بادها بوزر [ ... ] پس خانه فرود آید. در همین زمان پادشا هیرودس یوحنا را گررفته بزندانش افکند بود برای آنکه هیرودس نزد برادر فیلفوس میرفت و یوحنا اورا از رفتن نزد او نهی میکرد. او خواست یوحنا را بکشد و پرهیز میکرد زیرا کهیوحنا را بزرگ میدانستند آنگاه زن برادرش باو گفت یوحنا بکش هیردوس فرستاده سر یوحنارا در زندان از تن جدا کرد و آنرا در طشتی نهاد پس شاگردانش آمدند و جسدش را بر داشته بخک سپردند و رفته عیسی را اطلاع دادند, عیسی از آنجا بویرانه ای رونهاد و یاران خود را میرفمود کسی را آگاه نسازید.