در پرده دل بنگر صد دختر آبستان

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
در پرده دل بنگر صد دختر آبستان زان گنجگه دلها زان سجده گه مستان بشنو چه به اسرارم می آید از آن طارم یک دم که از این سو آ یک دم که قدح بستان در عربده افتاده از عشق چنین خوبان هم لشکر ترکستان هم لشکر هندستان از عقل بپرسیدم کاین شهره بتان چونند گفتا پنهان صورت پیدا به فن و دستان در شرق خداوندی شمس الحق تبریزی آیند و روند اینها در هر چمن و بستان