چو آن کان کرم ما را شکارست

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
چو آن کان کرم ما را شکارست به هر دم هدیه ما را ده هزارست که ما را نردبان زرین و سیمین نهد چون قصد ما بر بام یارست بلادریست در عالم نهانی که بر ما گنج و بر بیگانه مارست به پیش ما خزینه سیم مشمر که ما را زر و سیم بیشمارست ز پروانه اگر این افترا بود دو صد چندین ز دست شهریارست