الا ای شمع گریان گرم میسوز

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
الا ای شمع گریان گرم میسوز خلاص شمع نزدیکست شد روز خلاص شمعها شمعی برآمد که بر زنگی ظلمتهاست پیروز نهان شد ظلم و ظلمتها ز خورشید نهان گردد الف چون گشت مهموز شنو از شمس تأویلات و تعبیر چو اندر خواب بشنیدی تو مرموز چنین باشد بیان نور ناطق نه لب باشد نه آواز و نه پدفوز چو مه از ابر تن بیرون رو ای دوست هزار اکسیر از خورشید آموز پی خورشید بهر این دوانست هلال و بدر صبح و شام چون یوز چو دیدی پرده سوزیهای خورشید دهان از پرده دریدن فرودوز خمش آن شیر شیران نور معنیست پنیری شد به حرف از حاجت یوز