ز آتش شهوت برآوردم تو را
از کتاب: دیوان کبیر
، غزل
ز آتش شهوت برآوردم تو را
و اندر آتش بازگستردم تو را
از دل من زادهای همچون سخن
چون سخن من هم فروخوردم تو را
با منی وز من نمیدانی خبر
چشم بستم جادوی کردم تو را
تا نیازارد تو را هر چشم بد
از برای آن بیازردم تو را
رو جوامردی کن و رحمت فشان
من به رحمت بس جوامردم تو را