فضول گشتهام امروز جنگ می جویم

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
فضول گشتهام امروز جنگ می جویم منوش نکته مستان که یاوه می گویم تنا بسوز چو هیزم که از تو سیر شدم دلا برو تو ز پیشم تو را نمیجویم لگن نهاد خیالش به چشمه چشمم بهانه کرد کز این آب جامه می شویم بگفتمش که به خونابه جامه چون شویی بگفت خون همه زان سوست و من از این سویم به سوی تو همه خون است و سوی من همه آب نه قبطیم که در این نیل موسوی خویم