بیامدیم دگربار چون نسیم بهار

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
بیامدیم دگربار چون نسیم بهار برآمدیم چو خورشید با صد استظهار چو آفتاب تموزیم رغم فصل عجوز فکنده غلغل و شادی میانه گلزار هزار فاخته جویان ما که کو کوکو هزار بلبل و طوطی به سوی ما طیار به ماهیان خبر ما رسید در دریا هزار موج برآورد جوش دریابار به ذات پاک خدایی که گوش و هوش دهد که در جهان نگذاریم یک خرد هشیار به مصطفی و به هر چار یار فاضل او که پنج نوبت ما میزنند در اسرار بیامدیم ز مصر و دو صد قطار شکر تو هیچ کار مکن جز که نیشکر مفشار نبات مصر چه حاجت که شمس تبریزی دو صد نبات بریزد ز لفظ شکربار