به گوش من برسانید هجر تلخ پیام

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
به گوش من برسانید هجر تلخ پیام که خواب شیرین بر عاشقان شدهست حرام بکرد بر خور و بر خواب چارتکبیری هر آن کسی که بر او کرد عشق نیم سلام به من نگر که بدیدم هزار آزادی چو عشق را دل و جانم کنیزک است و غلام عظیم نور قدیم است عشق پیش خواص اگر چه صورت و شهوت بود به پیش عوام دلم چو زخم نیابد رود که توبه کند مخند بر من و بر خود کدام توبه کدام زهی گناه که کفر است توبه کردن از او نه پس طریق گریز و نه پیش جای مقام به چار مذهب خونش حلال و ریختنی از آنک عشق نریزد به غیر خون کرام بکش مرا که چو کشتی به عشق زنده شدم خموش کردم و مردم تمام گشت کلام