ز سوز شوق دل من همیزند عللا

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
ز سوز شوق دل من همیزند عللا که بوک دررسدش از جناب وصل صلا دلست همچو حسین و فراق همچو یزید شهید گشته دو صد ره به دشت کرب و بلا شهید گشته به ظاهر حیات گشته به غیب اسیر در نظر خصم و خسروی به خل میان جنت و فردوس وصل دوست مقیم رهیده از تک زندان جوع و رخص و غلا اگر نه بیخ درختش درون غیب ملیست چرا شکوفه وصلش شکفته است ملا خموش باش و ز سوی ضمیر ناطق باش که نفس ناطق کلی بگویدت افلا