ای بود تو از کی نی وی ملک تو تا کی نی

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
ای بود تو از کی نی وی ملک تو تا کی نی عشق تو و جان من جز آتش و جز نی نی بر کشته دیت باشد ای شادی این کشته صد کشته هو دیدم امکان یکی هی نی ای دیده عجایبها بنگر که عجب این است معشوق بر عاشق با وی نی و بیوی نی امروز به بستان آ در حلقه مستان آ مستان خرف از مستی آن جا قدح و می نی مستند نه از ساغر بنگر به شتر بنگر برخوان افلا ینظر معنیش بر این پی نی در ممن و در کافر بنگر تو به چشم سر جز نعره یا رب نی جز ناله یا حی نی آن جا که همیپویی زان است کز او سیری زان جا که گریزانی جز لطف پیاپی نی از ابجد اندیشه یا رب تو بشو لوحم در مکتب درویشان خود ابجد و حطی نی شمس الحق تبریزی آن جا که تو پیروزی از تابش خورشیدت هرگز خطری دی نی