سحری چو شاه خوبان به وثاق ما درآمد

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
سحری چو شاه خوبان به وثاق ما درآمد به مثال ساقیان او به سبو و ساغر آمد نه سبوی او بدیدم نه ز ساغرش چشیدم که هزار موج باده به دماغ من برآمد بگشاد این دماغم پر و بال بینهایت که به آفتاب ماند که به ماه و اختر آمد به مبارکی و شادی چو جمال او بدیدم ز جمال او دو دیده ز دو کون برتر آمد