شبی که دررسد از عشق پیک بیداری

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
شبی که دررسد از عشق پیک بیداری بگیرد از سر عشاق خواب بیزاری ستاره سجده کند ماه و زهره حال آرد رها کن خرد و عقل سیر و رهواری زهی شبی که چنان نجم در طلوع آید به روز روشن بدهد صفات ستاری ز ابتدای جهان تا به انتهای جهان کسی ندید چنین بیهشی و هشیاری تو خواه برجه و خواهی فروجه این نبود کی زهره دارد با آفتاب سیاری طمع مدار که امشب بر تو آید خواب که برنشست به سیران خدیو بیداری