 |
څوچه پاتي یو افغان وي - تل بدا افغانستان وي | تا زنده یک افغان است - جاوید افغانستان است
|
|
مو یک شدن
|
درز شدن چیز شیشه یی مانند چاینک ، پیاله ، بشقاب ودیگر. در نوشتار موی آمده است ، مانند: می نهد برخط زنهار انگشت موی چینـــــی زتن لاغر ما های وهوی محفل فغفورچـــند موی چینی تاق نسیان صداست
مچ و مچ خوردن و بر آمدن : مچ مفصل بین کف دست و بنددست و مفصل بین پا
وساق پا را می گویند. مچ خوردن ، تکان خوردن مفصل است به سوی بیجا شدن .
بیجا شدن مفصل را برآمدن می گویند . می گویند : پایش مچ خورد و بیجا شد ،
یا پایش مچ خورد وبرآمد. برای علاج برآمدگیها و شکستگیهای استخوان ، در
میان هرگروه مردم کسی هست که او را شکسته بند می گویند. شکسته بند هم
برامدگی را به جا می آورد وهم شکستگی را درمان می کند. خلال: خلال
نیز بین معنا دارد . من از خلال گپهای او فهمیدم که با ما سازگار نیست.
دندان خلال . چوبی که لای دندانهارا با آن می کاوند.در نگارشها تعبیر عربی «
فحوای کلام » رواج دارد ، یعنی از مضمون ، محتوا و معنای سخن او دانستم که
با ما ساز گار نیست . پندارم که همان تعبیر خلال گپ ها یا گفته ها روشنترو
آشناتر است. معنای دومین خلال بریدن تارتار است ، چون خلال نارنج و خلال زردک در پخت وپز. پچق کردن و پچق شدن : پچق با پی وچی زیر دار ، پهن معنا دارد ، فعل گذرا ی آن پچق کردن است به معنای فشردن و فعل نا گذرا یش پچق شدن . پچق کردن درعرف به معنای فشار معنوی نیز به کار می رود . اورا پچق کردند یعنی برایش دشواریهایی پیش کردند. بر او سخت گرفتند. قاق و چاق : نخست ، خشکیده ، خشک شده ، مانند نان قاق ، گوشت قاق ، خربوزة قاق .فعل ددیگر ،لاغر .. چاق یعنی فربه ضد قاق است . سخت : ۱ـ ضد نرم ۲ـ دشوار ، مشکل در برابرآسان . ۳ـ سخت شدن ، برگفته یی یا مطلبی پافشاری کردن که ضد آن نرم شدن ، عقب نشینی معنادارد.
۳ـ خسیس. وآدم بیزار از سخاوبخشش. درزبان گفتار برای آدم سخت کنسک
kenesk) ( و سگت ( sugat ) را نیز بکار می برند. سختی یعنی خست که در
کنار آن سگتی وکنسکی را داریم . چرت : چرت با چی پیش دار چند معنی دارد: یکم ، فکر واندیشه . در عبارتهای چرتی شدن ، به چرت رفتن و چرت زدن . دوم ، در عبارتهای چرت گوی و چرت گفتن صراحت و صراحت لهجه معنا می دهد. سوم ، اهمیت وارزش نهی به موضوعی و چیزی در جمله های چرت خودرا خراب مکن. یعنی اهمیت مده و توجه نکن . سرش چرت نزن .
|
|
|
|
|
|
|