 |
څوچه پاتي یو افغان وي - تل بدا افغانستان وي | تا زنده یک افغان است - جاوید افغانستان است
|
|
زیارت
|
زیارت درزبان گفتاری دری مکان مقدس را می نامند و غالبا آرامگاه های
شخصیتهای روحانی و قابل احترام رامی گویند ، مانند : بالای فلان تپه زیارتی
هست . یا مردم روزهای جمعه به زیارتها برای دعا می روند . این خلاف آن
است که در فرهنگها نوشته اند. درفرهنگ زیارت به معنای رفتن به مکانهای مقدس
برای دعا است ، نه خود مکانها . چنان که از تاریخ بیهقی نقل شده است : «
پس لازم باد برمن زیارت خانة خدا که در میان مکه است سی بار . » ودرمورد
شخصیتهای مهم نیز می گویند به زیارت فلان رفتن یعنی به دیدار او رفتن . درزبان دری اززیارت کنش مرکب زیارت کردن را ساخته اند به همان معنای گرد کسی گردیدن و دعا خواندن ویا دیدار کسی. زیارت کردن ، اسم فعل مرکب است به معنای دریافتن مقام متبرک یا شخص متبرک خواجه عبدالله انصاری گفته است : درراه خـــدا دو کعبـــه آمـــد منـــزل یک کعبة صورت است ویک کعبة دل تـــا بتوانـــی زیـــارت دلهــــا کــــن کافــزون ز هـــزار کـعبه آمد یک دل ناصرخسروگفته است : گویی به فلان جای یکی سنگ شریف است هــــر کس که زیارت کندش هست مـوقر حافظ گفته است : ثواب روزه و حج قبول ، آن کس برد که خاک میکدة عشق را زیارت کرد پس جایی که برای زیارت کردن میروند زیارت جای یا زیارتگاه است ، نه زیارت . و جای زیارت کردن را به عربی مزار می گویند .
|
|
|
|
|
|
|