 |
څوچه پاتي یو افغان وي - تل بدا افغانستان وي | تا زنده یک افغان است - جاوید افغانستان است
|
|
زائر ، ز َوّ ار و ز ُوّ ار ز َوار
|
زائر یعنی زیارت کننده . و ز ّ وًار کسی که بسیار زیارت می کند . زوار با
زی زبر و واو شد دار ، بروزن دوار، صیغة مبالغه است . بسیار زیارت کننده .
اگر تعداد زیاد زیارت کننده در نظر باشد پس ز ُوار می گویند . ز ُوار
با زی پیش دار و واو شد داریعنی زیارت کنندگان . رواج یافته است که زیارت
کنندگان زیاد را زوار با زی زبردار ( زّ ) بروزن دوار یاد کنند که نادرست
است . صحیح همان زوار با زی پیش دار و واو شدداراست . از فرخی سیستانی خوانده ایم : چنان شدم ز عطاهای او که خانه من تهی نباشد روزی ز سائل و ز ُ وار انوری نیز گفته است : گفـته با جمـلة ز ُوار صـریـر در تـو مرحبابرمگذرخواجه فرودآی ودرآی و از سنایی نیز نقل کرده اند : نامة اقبال خوان زان که تویی خوش زبان کعبة ز ُوار را تو حجرالاسودی یعنی در کعبة زیارت کنندگان تو مانند حجرالاسود استی . فرخی سیستانی راست : ایا عزیزترین کس بنزد تو مهمان چنانکه دوست ترین کس بنزد تو ز َوار مهمان عزیزترین کس به نگاه توست وکسی که ازهمه دوستترش می داری آنست که بیشتر به زیارت تو می آید . درفرجام ز وار یعنی زی زبر و واو بدون شد به معنای خدمتگار وپرستار به ویژه برای زندانی ویا بیمار ، چنان که ناصرخسرو گفته است : شادان شدهای که من به یمگان درمــانده و خــوار و بیزوارم
|
|
|
|
|
|
|