 |
څوچه پاتي یو افغان وي - تل بدا افغانستان وي | تا زنده یک افغان است - جاوید افغانستان است
|
|
ریشه شناسی واژه های نوستالیژی،تابو و پارادوکسی
|
واژه نوستالیژی: واژه نوستالیژی از دو واژه یونانی Nostoبه معنی بازگشت به خانه و «Algie» که به معنی رنج و درد کشیدن میباشد. ساخته شده است با وجود اینکه واژه نوستالیژی ریشه یونانی دارد ، مگر ، این واژه در یونان باستان شکل نگرفته است ، بلکه برای نخستین بار توسط پژوهشگر و روانشناس سویسی ( یوهانس هوفر) در جون سال ۱۶۸۸ در یک جُستار پژوهشی بکار برده شده است. واژه نوستالیژی در آغاز به یک نوع بیماری روانی بر چسپ می شد ، مگر در دوران مدرنیزم در غرب یعنی از دوران آغاز رومانتیزم در اروپا برای توصیف حالات روانی شخصیت ها در داستانها و رومانها استفاده می شود. در اثار ادبی « مارسل پروست » در رمان « در جستجوی زمان » آن را در ستایش یک قهرمان خود بکار برد ، با این گونه : « ناگهان خاطره سر رسید ، آن مزه از آن کلچه ای بود که صبح یکشنبه در« کومبره» هنگامی که در اتاق عمه نیونی می رفتم تا به او صبح بخیر بگویم ، در چای می خسپانید و به من می داد ، تا آن را نچشیده بودم از دیدنش هیچ یادی در من زنده نشده بود ، هنگامی که از گذشته ای کهنی هیچ چیز بجا نمی ماند ….» از همان زمان به پس واژه نوستالیژی وارد زبان وادبیات و به ویژه قصه نویسی شد، و نه به معنی یک بیماری روانی بلکه به معنی احساسات رومانتیک و یک غم دیر ینه اشاره می شد. نوستالیژی در آغاز سده ای بیستم در آثار ویکتور هوگو ، انوره دو بالزاک ، و بودلر معنای گوناگونی را به خود گرفته است، در اثار هوگو به معنی درد سوزان دوری از وطن ، در اثار بودلر به معنی اشتیاق های از دست رفته ، و سر انجام در اثار ژان پل سارتر حسرت در اشتیاق هیچ بودن بکار رفته است. امروز افزون بر اثار ادبی در اثار سیاسی نیز نوستالیژی ( به نادرست نه نوستالوژی) در سیاست نیز بکار می رود و هدف آن بیان کارکرد های شخصیت های پیشین که بادرد و اندوه همسو باشد ، بکار می رود ، چون نوستالیژی در آثار حامد عبدالصمد در کتاب «محمد یک تسویه حساب » رویه ۸۲ : « …که همان کسب دوباره عظمت دوران محمد است . ترکیبی از نوستالیژی ، غرور و خود شیفتگی ، اساس توقع بیش از حد آنها برای کسب قدرت را تشکیل می دهد.» و یا در نگارش های سیاسی پیرامون به دار کشیدن دکتر نجیب الله : که نوستالیژی دکتر نجیب الله بدست طالبان برای اغلب سیاستمداران درد آورمی داند. واژه تابو Täbu : در روزگاران ایدونی ، اغلب نویسنده گان در زبان فارسی واژه تابو را بکار می برندو کاربرد این واژه بسا گسترده و فراگیر شده است ، که سروده سرایان و چامه پردازان نیز این واژه را در سروده های شان به کار می برند. چم یا معنی واژه تابو: تابو Täbu، یا( تبو) در زبان فارسی پرهیزه آن دسته از رفتار ها ، گفتار ها و کردارهای اند، که برخلاف رسوم ، آیین و هدایات یک جامعه یا همبودگاه کاربرد آن ممنوع و نکوهش پذیر باشد، به گونه نمونه : نکوهش کردن پیامبران و وایزدان در یک همبودگاه یا در یک نشست ، کار ساده نیست ، اگر کسی این کار را کند ، تابو شکنی است. ریشه شناسی واژه تابو : واژه تابو یک وامواژه ( تونگاه ) که یکی از زبان های ( پلی نزی) است به زبانهای جهان و ازآن میان به زبان فارسی وام شده است . به باور باشنده گان جزایر یا آبخوست های پولینیزی برخی اشخاص یا نیایش گاه ها دارای نیروی مقدس و فرا گیتایی یا فوق طبیعی هستند ، که نزدیک شدن به آنها شاید بسیار خطرناک باشد. و ایجاد بیماری کند ، اگر کسی این باور را بشکنانند، او را تبو یا تابو شکن گویند. زیگموند فروید به این باور است ، که تابو ها کهنترین مجموعه ای قوانین یا آیین نامه های ممنوع شده بشری اند که بسیاری از انسانها به گونه ای گیتایی تمایل به انجام آنها ندارند ، فروید این اقدام ها را با عوارض بیماری های روانی نیز پیوند می دهد. او به این باور است ، که تابو ها در آغاز ممنوع شدن تمنیات و اعمال غریزی اند که انسانهای پیشین بر انسانهای پسین وضع کرده اند. شکستن این ها تابو شکنی است. امروز تابو شکنی به مفاهیمی گفته می شود ، که نویسنده گان و سخنوران در نگارش ها و سخنان شان شخصیت های قابل احترام و اندیشه های مقدس را به چالش بکشانندو آنها را در زیر پای دانش و علم بشری خورد و خمیر سازند. پارادوکسی: معنی یا چم واژه پارادوکسی (Paradoxy) : پارادوکس، در لغت به معنی با هم ضد و نقیض بودن . ضد یکدیگر بودن ، ، ناهمتایی ، و ناسازگاری و در لفظ به یکی از دو امری که یکدیگر را نفی کنند اطلاق می شود . ریشه شناسی واژه پارادوکسی: پارادوکس Paradox از واژه Paradoxum یونانی و لاتینی گرفته شده است که پاراPara به چم یا معنی مقابل یا متناقض و Doxa به معنی عقیده و نظر و دیدگاه است . در فرهنگ آکسفورد(۱۸۸۹) از پارادوکس برداشت های مختلفی شده است ، از آن میان : سخن یا عقیده و باور متنافض و یا اعتقاد و اندیشه های پذیرفته شده که اغلب همراه با دلالت ضمنی نا خوشایند باشند ، چنانی که با حقیقت اثبات شده ناساز گار باشد.از اینرو نادرست و خیالی می نماید.و گاهی همراه با دلالتی مطلوب و به منزله تصحیح خطایی عام است ( مجله علوم اجتماعی شماره دوم ، دوره دهم) . در علوم منطق پارادوکس را عبارت از قضیه ای می دانند ، که از یک مقدمه قابل قبول تشکل و به نتیجه ای نادرست و مطلق غیر قابل قبول یا متناقض با خود منجر شود. در علم بلاغت پارادوکس ، سخنیست که متناقض با خود و نا معقول به دیده می آید. اما می توان آن را از طریق تفسیر و تآویل به سخن معنی دار و یک پارچه مبدل کرد. در پایان : پارادوکس طرح مفاهیم شعری یا اندیشه وی که به صورت نا متعارف و عادت زدا که ذهن مخاطب را به اندیشه ورزی وادار بسازد. گفته می شود.
|
|
|
|
|
|
|