مثل عزای مادر فرزند مرده یی
امشب به یاد کابل زیبا گریستم
عکس قدیم برد مرا سوی کابلم
بر خاطرات کابل رویا گریستم
ویرانه ها شهر قدیمی که مانده بود...
برچهار چته خوجه ی صفا گریستم
بوی وطن ز دیدن دلدار تازه شد
در این دیار بیکس و تنها گریستم
ازچندول به چوک ، سراجی و جوی شیر
بر یاد خانه ام به گذرگاه گریستم
در خانقاه زیارت و مسجد به معبدی
هندو گذر رسیدم هر جا گریستم
کابل تو قلب زخمی از یاد رفته ی
بر زخم زخم سینه ات ای واه گریستم
مادر وطن چو روح منی جسمجان من
کابل ز دل به یاد تو جانا گریستم
ای کابلی خسته ز جنگ و جدال ها
ای بیوطن به بی وطنی ها گریستم