امام ابوحنیفه نعمان بن ثابت کوفی کابلی، بدون شک امامی
از ائمهی مسلمان است که اهل علم بر امامت و جلالت و مقام و منزلت
ایشان اتفاق دارند.
علی بن عاصم میگوید: «اگر علم ابوحنیفه را
با علم اهل زمانش مقایسه کنند بیشک بر آنان برتری مییابد».
ابن مبارک ـ رحمه الله ـ میگوید: «ابوحنیفه
فقیهترین مردم است».
شافعی ـ رحمه الله ـ میگوید: «مردم در فقه
عیال (وابستهی) ابوحنیفه هستند».
خریبی ـ رحمه الله ـ میگوید: «فقط حسود
یا جاهل از ابوحنیفه ایراد میگیرد».
ذهبی ـ رحمه الله ـ رحمه الله میگوید: «امامت در
فقه و ظرایف آن از آن ابوحنیفه است و در این شکی
نیست، و اگر روز نیازمند دلیل باشد دیگر هیچ
چیز در ذهن مردم به صحت نخواهد رسید. سیرت وی را
میتوان در دو مجلد نگاشت. خداوند از او راضی باد و رحمتش کند.
ایشان در سال ۱۵۰ در حال پایداری و با شهادت
از دنیا رفت». (سیر أعلام النبلاء: ۶/ ۳۹۰ –
۴۰۳).
عقیدهی امام ابوحنیفه در باب توحید و اثبات
صفات و رد بر جهمیها و در باب تقدیر و صحابه رضی الله عنهم و
دیگر مسائل بزرگ ایمان موافق با راه و روش سلف و دیگر امامان
مذاهب است، به جز چند کلمهی کوچک مانند سخن ایشان درباره زیاد
و کم نشدن ایمان و سخن ایشان دربارهی ایمان که آن را
تنها راست شمردن با دل و اقرار با زبان میداند و عمل را از حقیقت
ایمان خارج میداند؛ هر چند سخن ابن عبدالبر و ابن ابی العز در
این مورد گونهای است که انگار ایشان از این عقیدهشان
بازگشتهاند.
مراجعه نمایید به «اعتقاد
الأئمة الأربعة» (صفحهی ۳ – ۸) نوشتهی دکتر محمد بن
عبدالرحمن الخمیس.
شیخ الاسلام ابن تیمیه ـ رحمه الله ـ میگوید:
«همهی امامان مشهور صفات الله متعال را اثبات میکنند و میگویند
قرآن کلام الله است و مخلوق نیست و میگویند الله در آخرت
دیده میشود؛ این مذهب صحابه و کسانی است که به
نیکی از آنان پیروی کردهاند، چه از اهل بیت و چه
دیگران، و این مذهب امامان مورد پیروی است، همانند مالک
بن انس و ثوری و لیث بن سعد و اوزاعی و ابوحنیفه و
شافعی و احمد بن حنبل و اسحاق...» (منهاج السنة النبویة: ۲/
۵۴).
عقیدهی طحاوی که توسط ابوجعفر طحاوی
حنفی ـ رحمه الله ـ نوشته شده جز در برخی موارد اندک بر راه و روش اهل
سنت است، به همین سبب میان علمای مسلمان و شاگردان آنان رواج
داشت تا جایی که امروزه در بسیاری از دانشگاهها و مساجد
و مراکز علمی تدریس میشود.
طحاوی در مقدمهی این کتاب میگوید:
«این بیان عقیدهی اهل سنت و جماعت بر اساس
مذهب فقهای امت: ابوحنیفه نعمان بن ثابت کوفی و ابویوسف
یعقوب بن ابراهیم انصاری، و ابوعبدالله محمد بن حسن
شیبانی ـ رضوان الله علیهم اجمعین ـ و اعتقاد آنان در اصول
دین است که بر اساس آن دین پرورگارش را ادا میکنند».
اما از آنجایی که بسیاری از پیروان
امام ابوحنیفه [در قرون متاخر] بر مذهب اشعریها و
ماتریدیها بودند بسیاری از موارد مخالف با عقیدهی
سلف و بلکه مخالفت با اعتقاد خود امام حنیفه وارد این مذهب شده است.
به همین سبب بسیاری از اعتقاداتی که به ابوحنیفه
نسبت داده میشود از ایشان ثابت نیست و بلکه سخن برخی از
پیروان مذهب اوست.
ابن ابی العز حنفی ـ رحمه الله ـ میگوید:
«ظاهر آن است که این مواردِ مخالف [با عقیدهی سلف]
از ابوحنیفه ثابت نشده، بلکه از برخی اصحاب [مذهب] است چرا که غالب آن
ساقط [و بی ارزش] است و ممکن نیست ابوحنیفه به آن راضی
باشد». (شرح العقیدة الطحاویة: ۲۲۶).
شیخ ابن جبرین ـ رحمه الله ـ میگوید: «ابوحنیفه
و امامان چهار مذهب از خط سلف خارج نشدهاند، جز اینکه ناگزیر هر
یک از آنان دارای اشتباهاتی اندک هستند اما پیروان در
یک وادی و امامان در یک وادی دیگرند».
بنابراین واجب است در مورد امامان مسلمانی که بر عدالت و
جلالت و امامات آنان در دین [میان مسلمانان] اتفاق نظر است، از
بیان سخنانی که حاوی ایراد و توهین است
خودداری شود، چرا که گوشت علما مسموم است و هر کس سخنش پذیرفته
یا رد میشود مگر رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ [که
همهی سخنانش پذیرفته میشود]. برای مسلمان همین
کافی است که عقیدهی صحیح را بداند و از آن
پیروی نماید و هر آنچه در مخالفت با آن است را کنار بگذارد و
سخنی نگوید که چه بسا طعنه یا توهین به یکی
از فضلای امت و صالحان و علمای آن به حساب آید.
هنگامی که ذهبی و ابن کثیر و دیگران مورخان
اهل سنت شرح حال امام ابوحنیفه را نوشتند هیچ مسالهای را که
موجب کسر شأن این امام شود ذکر نکردهاند، چرا که امام احمد و دیگران
بر این نظر هستند که این [عقاید] از امام ابوحنیفه ـ رحمه
الله ـ ثابت نشده و سپس این قضیه را مختومه اعلام کردهاند و امر آنان
بر مقدم بودن امام ابوحنیفه و شهرت ایشان در امامت مستقر ماند.
شیخ عبدالرحمن المعلمی ـ رحمه الله ـ دربارهی
کسانی که اینگونه مسائل را [در ایراد بر امام ابوحنیفه]
یادآوری میکنند میگوید:
«مقتضای حکمت در پیروی از چیزی است که
اهل علم از حدود هفتصد سال پیش به آن اقرار نمودهاند، یعنی پرده
انداختن بر آن احوال و تبادل ثنا و ستایش» (التنکیل: ۱/
۱۰۱).
بر این اساس هیچکس اجازه ندارد در عقیدهی
امامی از ائمهی مسلمین مانند ابوحنیفه ـ رحمه الله ـ که مسلمانان
به علم و فضل وی شهادت دادهاند طعن وارد سازد و هر که چنین کند
سزاوار مجازاتی است که او و امثال او را از این کار زشت باز بدارد.