 |
څوچه پاتي یو افغان وي - تل بدا افغانستان وي | تا زنده یک افغان است - جاوید افغانستان است
|
|
عبارت
|
یادآوری: پیش ازاین هم چند نکته یی از عبارت نوشته بودم که ناتمام ماند.
اکنون این گفتاررا به گونة دیگر از آغازتا فرجام ، این جا می نویسم تا
نیازمندان را بهره یی بسنده از آن فراهم آید . عبارت درزبان دری دو معنا دارد: نخست ـ گونه یی نگارش یک نکته . به دیگر عبارت ، یعنی به بیان دیگر . به دیگرجمله بندی . ددیگرـ عبارت در دستور زبان پیوستگی نحوی چند کلمه را می نامند که معنای تام نداشته باشد. عبارت چند گونه است ، به این شرح :
۱ـ عبارت بدلی وبیانی که واژة دومین وصف کننده یا بدل واژة نخستین است ،
مانند: قلم خود کار، درخت بی ثمر ، رستم جهان پهلوان ، شاهنامه شاهکار
فردوسی ودیگر. ۲ـ عبارت شماره وشمرده( عددومعدود) ، یک دالر، دو کشتی، ده اسپ.
۳ـ عبارت توصیفی ، مانند موی سیاه ، گل سرخ ، روز روشن وآسمان آبی. گاهی
از واژگون شدن عبارت توصیفی ترکیب به دست می آید، مانند : سیاه موی از موی
سیاه ، ابروی کمان که کمان ابرو می شود و موی سپید که سپید مو می شود. مرد
پیر که پیرمرد میشود . ۴ـ عبارت اضافی ، مانند : کتاب رفیقم ، دریای کابل، خانة مامایم. وطن ما . اضافت ، پيوستگی دو اسم يايک اسم و يک صفت با يک کسره را می گويند ، که واژۀ نخستين مضاف و واژۀ دومين مضاف اليه ناميده می شود.
هرگاه اسم نخستين به الف و واو ختم شود ، بين مضاف اليه و مضاف حرف يا
نوشته می شود ، مانند: دريای خروشان واشکهای مظلوم آلوی بخارا وآرزوی مادر.
اگر مضاف اليه به هی غير ملفوظ پايان يابد ، بالای هی همزه گونه که در
واقع سر يا است ، نوشته می شود ، مانند : مجسمۀ مرمرين و شاهنامۀ فردوسی.
اگر مضاف اليه به کانسو ننت بينجامد ، کسرۀ اضافت نشانۀ نوشتاری ندارد ،
چون اين مثالها : گلستان سعدی و شير نيستان .هی ملفوظی یعنی هیی که درتلفظ
می آید دراین جا حکم کانسونانت را دارد، مانند : گناه بزرگ وراه راست . عبارت اضافی هشت گونه است ، ازاين قرار :
یکم ، عبارت اضافی ملکی : درعبارت اضافی ملکی ، کلمۀ اول( مضاف ) دارايِیِ
کلمۀ دوم ( مضاف الیه ) است ، مانند : دست من، دامن تو ، مال مردم، دختر
همسایه ، گرز رستم ، کافی ملنگ ،کباب فروشی داد خدا ، هر کارۀ خلیفه نظام .
دوم ، عبارت اضافی اختصاصی : درعبارت اضافی اختصاصی ، کلمۀ نخستین ( مضاف)
پیوسته به دومین (مضاف الیه ) است ، مانند کنار دریا ، بند ساعت ، ورق
کتاب ، سرپوش قلم ، دستۀ چاقو . سوم ،عبارت اضافی بیانی : درعبارت
اضافی بيانی یا در اضافت بیانی واژه دوم ( مضاف الیه ) نوع و مادۀ واژه
نخستین ( مضاف ) را بیان می دارد ، چون: جراب نخی ، دستبند نقره ، نگین
الماس ، گوشوارۀ پلاتین ، موتر تیز رفتار ، سگ شکاری ، گیلاس چای خوری .
چهارم ،عبارت اضافی تشبیهی : درعبارت اضافی تشبيهی ، واژه نخستین به دومین
تشبیه می شود ، مانند : لب یاقوت ، موی سنبل ، ابروی کمان که اکثر به صورت
سرچپه کاربرد دارد . یعنی واژۀ دومین به نخستین تشبیه می شود، چون:خرگاه
آسمان ، عروس بهار، کاتب تقدیر ، دیو شب ، تیر نگاه . پنجم ، عبارت
اضافی استعاری : در چنين عبارت اضافی ، مضاف اليه به چيزی يا کسی تشبيه می
شود ، خود آن چيز يا کس پديدار نمی گردد ، بل که يکی از لوازم آن در جای
مضاف می نشيند ، مانند : دست زور= زور به شخص تشبيه شده است ، که پديدار
نيست و لازم آن که دست است به جای مضاف قرار گرفته است . شهپر خیا ل = خيا ل به پرنده يی تشبيه شده ، که دربيان نيامده است ، مگر شهپرآن درجای مضاف نشسته است . عنان خشم = خشم به اسپ تشبيه شده است . خود اسپ پنهان مانده ، مگر عنانش مضاف قرار گرفته است . ششم ، عبارت اضافی ایجادی : در اين نوع اضافت ، واژه نخستین ( مضاف ) ایجاد شده و یا
ساخته شده توسط واژه دومین ( مضاف الیه ) است ، مانند : شاهنامۀ فردوسی ،
تاریخ غبار، دیوان حافظ ، مثنوی مولانا ، سلامان و ابسال جامی ، قمار باز
داستایفسکی ، مونالیزای میکلانج ، اتللوی شکسپیر ، بینوایان هوگو، دیوان
شرقی غربی گویته . هفتم ، عبارت اضافت نامید نی : دراضافت نا ميدنی ،
مضاف به نام مضاف الیه نامیده شده است ، مانند مسجد خواجه پارسا ، سینمای
پامیر، پل محمود خان، گذر عاشقان و عارفان ، مسجد حاجی یعقوب ، کوچه علی
رضاخان ، پارک زرنگار و زبان دری. هشتم ، عبارت اضافت توصيفی :این گونه
عبارت از صفت و موصوف ساخته می شود . شاید موصوف با یک صفت بیاید یا با
چندین صفت و شدت دهنده ها ، مانند : کودک هوشیار و باغ بزرگ سر سبز خوش آب و
هوای پر گل لاله . ۵ـ عبارت اسمی که از دو کلمه صورت می بندد ، یکی اسم ودیگری یا نشانه است یا معین کننده ، مانند:
هرخردمند، هیچ عاقل ( پشت بگذشته نگشت) ، همه عمر ( با تو قدح زدیم ونرفت
رنج خمار ما )و مانند : این خانه ، این کوچه ، آن مکتب ، آن باغچه ، همان
دوستم ، همین راه و کتابی ، خانه یی ، مغازه یی ، گیتاری ، نوازنده یی ،
آواز خوان خوش آوازی . ۶ـ عبارت مصدری ، مانند : شعرگفتن ، نامه نوشتن ، پول پیداکردن ، درس خواندن.
۷ـ عبارت مفعولی : از دو کلمه يکی مستقل ودیگری نشانة مفعول مستقیم شکل می
گیرد، مانند: ناله را ( هرچند می خواهم که پنهان برکشم.) ، بهاررا ( چی می
کنم ، بتابهارمن تو ای .) ، با سخن ( گر نخواهدش که فریفت + بهرآن گل
سخنوری چی کند) . ۸ـ عبارت پیشینه یی ، که ازدوکلمة مستقل ونامستقل
ساخته می شود ، مانند: ازکوزه ( همان تراود که در اوست.) ، درخانه (
کتابخانه کی دارد سود .) ، ازدل ( برود هر آن که از دیده برفت .) ۹ـ
عبارت فعلی که یک جزو آن فعل و جزو دیگر اسم ، صفت یاقید است ، مانند:
خوانده توانستم گفته نتوانست ، نوشته بودند ، شنیده ایم. دیروزآمد ،
شتابناک راه می رود، بلند خندیدم. همچنان صفت همراه فعلهای مانند است ،
بود ، شد ، می شود ، گشت می گردد عبارتهای فعلی می سازند ، مانند: سرخ شد ،
گرم می شود ، کبود گشت ، پیر می گردد ، خوش می شوم ، هوشیار است .
|
|
|
|
|
|
|