څوچه پاتي یو افغان وي - تل بدا افغانستان وي | تا زنده یک افغان است - جاوید افغانستان است
خبرنامه
NEWSLETTER
ابزار
UTILITIES
ورود به کارگاه
MEMBERS LOGIN
تماس با ما
CONTACT US
دیوان مولانا
شمار اشعار موجود، به [4263] پارچه میرسد. دانشنامه افغان برای تدوین مکمل دیوان مولانا، نیازمند به ھمکاریھاری بیشتر شما، میباشد
Retune...برگشت
آ
[1161]-
آمد بهار جانها ای شاخ تر به رقص آ
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1181]-
ای در ما را زده شمع سرایی درآ
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1092]-
تا چند تو پس روی به پیش آ
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1060]-
شاد آمدی ای مه رو ای شادی جان شاد آ
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
ا
[1049]-
آب حیوان باید مر روح فزایی را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1119]-
آخر از هجران به وصلش دررسیدستی دلا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1048]-
آخر بشنید آن مه آه سحر ما را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1045]-
آمد بت میخانه تا خانه برد ما را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1175]-
آمد بهار خرم آمد نگار ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[989]-
آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[999]-
آن خواجه را در کوی ما در گل فرورفتست پا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[4247]-
آن دل که شد او قابل انوار خدا
(رباعیات٬ از دیوان شمس)
[957]-
آن دو گفتندش که اندر جان ما
(٬ از مثنوی معنوی)
[977]-
آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[194]-
آن غلامک را چو دید اهل ذکا
(٬ از مثنوی معنوی)
[4207]-
آنچ دیدی تو ز درد دلم افزود بیا
(ترجیعات٬ از دیوان شمس)
[972]-
آنچنان که گفت مادر بچه را
(٬ از مثنوی معنوی)
[4129]-
آنکه چون ابر خواند کف ترا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1011]-
آه که آن صدر سرا میندهد بار مرا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1247]-
ابصرت روحی ملیحا زلزلت زلزالها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[278]-
ابلهان گویند کین افسانه را
(٬ از مثنوی معنوی)
[3242]-
ابناء ربیعنا تعالوا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1257]-
اتاک عید وصال فلا تذق حزنا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1256]-
اخی رایت جمالا سبا القلوب سبا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1039]-
از آن مایی ای مولا اگر امروز اگر فردا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1026]-
از این اقبالگاه خوش مشو یک دم دلا تنها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1217]-
از برای صلاح مجنون را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1157]-
از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1057]-
از بهر خدا بنگر در روی چو زر جانا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1120]-
از پی شمس حق و دین دیده گریان ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1180]-
از جهت ره زدن راه درآرد مرا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1089]-
از دور بدیده شمس دین را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1159]-
از سینه پاک کردم افکار فلسفی را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1127]-
از فراق شمس دین افتادهام در تنگنا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[917]-
از قضا موشی و چغزی با وفا
(٬ از مثنوی معنوی)
[1147]-
از ورای سر دل بین شیوهها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1145]-
از یکی آتش برآوردم تو را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[461]-
اسپ داند بانگ و بوی شیر را
(٬ از مثنوی معنوی)
[1184]-
اسیر شیشه کن آن جنیان دانا را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[407]-
اصلشان بد بود آن اهل سبا
(٬ از مثنوی معنوی)
[1242]-
افدی قمرا لاح علینا و تلالا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1137]-
اگر آن میی که خوردی به سحر نبود گیرا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1185]-
اگر تو عاشق عشقی و عشق را جویا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1043]-
اگر نه عشق شمس الدین بدی در روز و شب ما را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1130]-
امتزاج روحها در وقت صلح و جنگها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[991]-
امروز دیدم یار را آن رونق هر کار را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1052]-
امروز گزافی ده آن باده نابی را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1079]-
امیر حسن خندان کن چشم را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1250]-
انا لا اقسم الا برجال صدقونا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1086]-
اندر دل ما تویی نگارا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[440]-
اندرین بودند کواز صلا
(٬ از مثنوی معنوی)
[1070]-
ای از نظرت مست شده اسم و مسما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1001]-
ای از ورای پردهها تاب تو تابستان ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[985]-
ای باد بیآرام ما با گل بگو پیغام ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1140]-
ای بروییده به ناخواست به مانند گیا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[951]-
ای بسا مخلص که نالد در دعا
(٬ از مثنوی معنوی)
[1022]-
ای بگرفته از وفا گوشه کران چرا چرا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1149]-
ای بگفته در دلم اسرارها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1169]-
ای بنده بازگرد به درگاه ما بیا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1152]-
ای تو آب زندگانی فاسقنا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1087]-
ای جان و قوام جمله جانها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1171]-
ای خان و مان بمانده و از شهر خود جدا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1047]-
ای خواجه نمیبینی این روز قیامت را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1051]-
ای خواجه نمیبینی این روز قیامت را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[4206]-
ای دریغا که شب آمد همه گشتیم جدا
(ترجیعات٬ از دیوان شمس)
[975]-
ای دل چه اندیشیدهای در عذر آن تقصیرها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1155]-
ای دل رفته ز جا بازمیا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[973]-
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بیمنتها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1131]-
ای ز مقدارت هزاران فخر بیمقدار را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1053]-
ای ساقی جان پر کن آن ساغر پیشین را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[4208]-
ای ساقیان مشفق سودا فزود سودا
(ترجیعات٬ از دیوان شمس)
[1088]-
ای سخت گرفته جادوی را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1062]-
ای شاد که ما هستیم اندر غم تو جانا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1000]-
ای شاه جسم و جان ما خندان کن دندان ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1170]-
ای صوفیان عشق بدرید خرقهها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[835]-
ای ضیاء الحق حسامالدین بیا
(٬ از مثنوی معنوی)
[974]-
ای طایران قدس را عشقت فزوده بالها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[983]-
ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1006]-
ای عاشقان ای عاشقان آمد گه وصل و لقا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[986]-
ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1002]-
ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1179]-
ای که به هنگام درد راحت جانی مرا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1019]-
ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1058]-
ای گشته ز تو خندان بستان و گل رعنا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1085]-
ای مطرب دل برای یاری را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1158]-
ای میرآب بگشا آن چشمه روان را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[984]-
ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[987]-
ای نوش کرده نیش را بیخویش کن باخویش را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1117]-
ای وصالت یک زمان بوده فراقت سالها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1178]-
ای همه خوبی تو را پس تو کرایی که را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1129]-
ای هوسهای دلم باری بیا رویی نما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1128]-
ای هوسهای دلم بیا بیا بیا بیا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1055]-
ای یار قمرسیما ای مطرب شکرخا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1007]-
ای یار ما دلدار ما ای عالم اسرار ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[988]-
ای یوسف آخر سوی این یعقوب نابینا بیا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[976]-
ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[990]-
ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1032]-
ایا نور رخ موسی مکن اعمی صفورا را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[651]-
این سخن پایان ندارد موسیا
(٬ از مثنوی معنوی)
[1246]-
ایه یا اهل الفرادیس اقرا منشورنا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1162]-
با آن که میرسانی آن باده بقا را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1021]-
با تو حیات و زندگی بیتو فنا و مردنا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1109]-
با چنین شمشیر دولت تو زبون مانی چرا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1017]-
با لب او چه خوش بود گفت و شنید و ماجرا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1003]-
بادا مبارک در جهان سور و عروسیهای ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1226]-
باده ده آن یار قدح باره را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1183]-
باز بنفشه رسید جانب سوسن دوتا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1219]-
بانگ تسبیح بشنو از بالا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[131]-
بانگ میآمد که ای طالب بیا
(٬ از مثنوی معنوی)
[1037]-
ببین ذرات روحانی که شد تابان از این صحرا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1197]-
بپخته است خدا بهر صوفیان حلوا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1042]-
برات آمد برات آمد بنه شمع براتی را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1083]-
برای تو فدا کردیم جانها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1091]-
برخیز و صبوح را بیارا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1198]-
برفت یار من و یادگار ماند مرا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1135]-
بروید ای حریفان بکشید یار ما را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1073]-
بسوزانیم سودا و جنون را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1164]-
بشکن سبو و کوزه ای میرآب جانها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[332]-
بعد از آن گفتند ای مادر بیا
(٬ از مثنوی معنوی)
[1081]-
بکت عینی غداه البین دمعا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[978]-
بگریز ای میر اجل از ننگ ما از ننگ ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1215]-
بگشا در بیا درآ که مبا عیش بیشما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[4210]-
بلبل سرمست برای خدا
(ترجیعات٬ از دیوان شمس)
[979]-
بنشستهام من بر درت تا بوک برجوشد وفا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1090]-
بنمود وفا از این جا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1080]-
به برج دل رسیدی بیست این جا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1199]-
به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1044]-
به خانه خانه میآرد چو بیذق شاه جان ما را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1235]-
به شکرخنده اگر میببرد جان مرا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1034]-
بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1072]-
بیا ای جان نو داده جهان را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1200]-
بیار آن که قرین را سوی قرین کشدا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1163]-
بیدار کن طرب را بر من بزن تو خود را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1102]-
بیدار کنید مستیان را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1108]-
پرده دیگر مزن جز پرده دلدار ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[687]-
پس هنر آمد هلاکت خام را
(٬ از مثنوی معنوی)
[554]-
پیرمردی پیشش آمد با عصا
(٬ از مثنوی معنوی)
[1231]-
پیش کش آن شاه شکرخانه را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1223]-
پیشتر آ پیشتر ای بوالوفا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1142]-
تا به شب ای عارف شیرین نوا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1241]-
تعالوا بنا نصفوا نخلی التدللا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1031]-
تو از خواری همینالی نمیبینی عنایتها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1082]-
تو بشکن چنگ ما را ای معلا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1212]-
تو جان و جهانی کریما مرا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[244]-
تو چرا بیدار کردی مر مرا
(٬ از مثنوی معنوی)
[1036]-
تو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سودا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1038]-
تو را ساقی جان گوید برای ننگ و نامی را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1134]-
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[296]-
تو نخواندی قصهی اهل سبا
(٬ از مثنوی معنوی)
[1255]-
جاء الربیع مفتخرا فی جوارنا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1059]-
جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1165]-
جانا قبول گردان این جست و جوی ما را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[993]-
جرمی ندارم بیش از این کز دل هوا دارم تو را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[980]-
جز وی چه باشد کز اجل اندررباید کل ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1113]-
جمله یاران تو سنگند و توی مرجان چرا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1232]-
چرخ فلک با همه کار و کیا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1138]-
چمنی که تا قیامت گل او به بار بادا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1177]-
چند گریزی ز ما چند روی جا به جا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1225]-
چند نهان داری آن خنده را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[994]-
چندان بنالم نالهها چندان برآرم رنگها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[992]-
چندانک خواهی جنگ کن یا گرم کن تهدید را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1191]-
چو اندرآید یارم چه خوش بود به خدا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1077]-
چو او باشد دل دلسوز ما را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1040]-
چو شست عشق در جانم شناسا گشت شستش را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1204]-
چو عشق را تو ندانی بپرس از شبها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1133]-
چو فرستاد عنایت به زمین مشعلهها را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1136]-
چو مرا به سوی زندان بکشید تن ز بالا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[226]-
چون پیمبر دید آن بیمار را
(٬ از مثنوی معنوی)
[1093]-
چون خانه روی ز خانه ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[995]-
چون خون نخسپد خسروا چشمم کجا خسپد مها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[551]-
چون سلیمان سوی مرغان سبا
(٬ از مثنوی معنوی)
[533]-
چون سلیمان کرد آغاز بنا
(٬ از مثنوی معنوی)
[1056]-
چون گل همه تن خندم نه از راه دهان تنها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[996]-
چون نالد این مسکین که تا رحم آید آن دلدار را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1143]-
چون نمایی آن رخ گلرنگ را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1024]-
چون همه عشق روی تست جمله رضای نفس ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[901]-
چونک رقعهی گنج پر آشوب را
(٬ از مثنوی معنوی)
[1041]-
چه باشد گر نگارینم بگیرد دست من فردا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1035]-
چه چیزست آنک عکس او حلاوت داد صورت را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1196]-
چه خیره مینگری در رخ من ای برنا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1216]-
چه شدی گر تو همچون من شدییی عاشق ای فتا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1189]-
چه نیکبخت کسی که خدای خواند تو را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[936]-
حبذا کاریز اصل چیزها
(٬ از مثنوی معنوی)
[4205]-
حد و اندازه ندارد نالها و آه را
(ترجیعات٬ از دیوان شمس)
[1244]-
حداء الحادی صباحا بهواکم فاتینا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1076]-
خبر کن ای ستاره یار ما را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1121]-
خدمت شمس حق و دین یادگارت ساقیا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1008]-
خواجه بیا خواجه بیا خواجه دگربار بیا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1166]-
خواهم گرفتن اکنون آن مایه صور را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1227]-
خیز صبوحی کن و درده صلا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1214]-
خیک دل ما مشک تن ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1228]-
داد دهی ساغر و پیمانه را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1063]-
در آب فکن ساقی بط زاده آبی را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1168]-
در جنبش اندرآور زلف عبرفشان را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1016]-
در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1118]-
در صفای باده بنما ساقیا تو رنگ ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1104]-
در میان پرده خون عشق را گلزارها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[20]-
در میان شاه و او پیغامها
(٬ از مثنوی معنوی)
[1144]-
در میان عاشقان عاقل مبا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1154]-
در میان عاشقان عاقل مبا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[599]-
در وضو هر عضو را وردی جدا
(٬ از مثنوی معنوی)
[1186]-
درخت اگر متحرک بدی ز جای به جا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1122]-
درد شمس الدین بود سرمایه درمان ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1112]-
درد ما را در جهان درمان مبادا بیشما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1221]-
دل بر ما شدست دلبر ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1153]-
دل چو دانه ما مثال آسیا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1075]-
دل و جان را در این حضرت بپالا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1071]-
دلارام نهان گشته ز غوغا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1124]-
دوش آن جانان ما افتان و خیزان یک قبا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1115]-
دوش من پیغام کردم سوی تو استاره را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1114]-
دولتی همسایه شد همسایگان را الصلا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1018]-
دی بنواخت یار من بنده غم رسیده را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[337]-
دی سالی کرد سایل مر مرا
(٬ از مثنوی معنوی)
[1094]-
دیدم رخ خوب گلشنی را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1095]-
دیدم شه خوب خوش لقا را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1126]-
دیده حاصل کن دلا آنگه ببین تبریز را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1237]-
راح بفیها و الروح فیها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1010]-
رستم از این نفس و هوا زنده بلا مرده بلا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1030]-
رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[368]-
رفت لقمان سوی داود صفا
(٬ از مثنوی معنوی)
[814]-
رفت یک صوفی به لشکر در غزا
(٬ از مثنوی معنوی)
[1069]-
رفتم به سوی مصر و خریدم شکری را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1111]-
رنج تن دور از تو ای تو راحت جانهای ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1141]-
رو ترش کن که همه روترشانند این جا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1148]-
روح زیتونیست عاشق نار را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1188]-
روم به حجره خیاط عاشقان فردا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1194]-
رویم و خانه بگیریم پهلوی دریا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1146]-
ز آتش شهوت برآوردم تو را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1192]-
ز بامداد سعادت سه بوسه داد مرا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1190]-
ز بهر غیرت آموخت آدم اسما را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1206]-
ز جام ساقی باقی چو خوردهای تو دلا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1084]-
ز روی تست عید آثار ما را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1202]-
ز سوز شوق دل من همیزند عللا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[824]-
زن چو عاجز شد بگفت احوال را
(٬ از مثنوی معنوی)
[1064]-
زهی باغ زهی باغ که بشکفت ز بالا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1066]-
زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1067]-
زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1096]-
ساقی تو شراب لامکان را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1050]-
ساقی ز شراب حق پر دار شرابی را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1106]-
ساقیا در نوش آور شیره عنقود را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1107]-
ساقیا گردان کن آخر آن شراب صاف را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1249]-
سبق الجد الینا نزل الحب علینا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1203]-
سبکتری تو از آن دم که میرسد ز صبا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1176]-
سر بر گریبان درست صوفی اسرار را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1123]-
سر برون کن از دریچه جان ببین عشاق را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1110]-
سکه رخسار ما جز زر مبادا بیشما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1074]-
سلیمانا بیار انگشتری را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1173]-
شب رفت و هم تمام نشد ماجرای ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1027]-
شب قدر است جسم تو کز او یابند دولتها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1201]-
شراب داد خدا مر مرا تو را سرکا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1013]-
شمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1125]-
شمع دیدم گرد او پروانهها چون جمعها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1167]-
شهوت که با تو رانند صدتو کنند جان را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1218]-
صد دهل میزنند در دل ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1245]-
طال ما بتنا بلاکم یا کرامی و شتنا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[942]-
طالب الدنیا و توفیراتها
(٬ از مثنوی معنوی)
[1012]-
طوق جنون سلسله شد باز مکن سلسله را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[441]-
عبرتست آن قصه ای جان مر ترا
(٬ از مثنوی معنوی)
[502]-
عزمها و قصدها در ماجرا
(٬ از مثنوی معنوی)
[1025]-
عشق تو آورد قدح پر ز بلاها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1028]-
عطارد مشتری باید متاع آسمانی را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1116]-
عقل دریابد تو را یا عشق یا جان صفا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1105]-
غمزه عشقت بدان آرد یکی محتاج را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1239]-
قد اشرقت الدنیا من نور حمیانا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[422]-
قوم گفتند ای گروه این رنج ما
(٬ از مثنوی معنوی)
[52]-
قوم گفتندش که چندین گاه ما
(٬ از مثنوی معنوی)
[720]-
قوم یونس را چو پیدا شد بلا
(٬ از مثنوی معنوی)
[1014]-
کار تو داری صنما قدر تو باری صنما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1015]-
کاهل و ناداشت بدم کام درآورد مرا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1205]-
کجاست ساقی جان تا به هم زند ما را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1195]-
کجاست مطرب جان تا ز نعرههای صلا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1211]-
کرانی ندارد بیابان ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1099]-
کو مطرب عشق چست دانا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1139]-
کی بپرسد جز تو خسته و رنجور تو را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1230]-
گر بنخسبی شبی ای مه لقا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1151]-
گر تو عودی سوی این مجمر بیا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1023]-
گر تو ملولی ای پدر جانب یار من بیا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1046]-
گر زان که نهای طالب جوینده شوی با ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1182]-
گر نه تهی باشدی بیشترین جویها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1098]-
گستاخ مکن تو ناکسان را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[238]-
گفت ابلیسش گشای این عقدهها
(٬ از مثنوی معنوی)
[721]-
گفت اسرافیل را یزدان ما
(٬ از مثنوی معنوی)
[330]-
گفت امر آمد برو مهلت ترا
(٬ از مثنوی معنوی)
[7]-
گفت ای شه خلوتی کن خانه را
(٬ از مثنوی معنوی)
[576]-
گفت بنمودم دغل لیکن ترا
(٬ از مثنوی معنوی)
[371]-
گفت بهلول آن یکی درویش را
(٬ از مثنوی معنوی)
[158]-
گفت پیغامبر صباحی زید را
(٬ از مثنوی معنوی)
[506]-
گفت پیغامبر که معراج مرا
(٬ از مثنوی معنوی)
[232]-
گفت پیغامبر مر آن بیمار را
(٬ از مثنوی معنوی)
[233]-
گفت پیغامبر مر آن بیمار را
(٬ از مثنوی معنوی)
[879]-
گفت صوفی در قصاص یک قفا
(٬ از مثنوی معنوی)
[190]-
گفت قاضی مفلسی را وا نما
(٬ از مثنوی معنوی)
[881]-
گفت قاضی واجب آیدمان رضا
(٬ از مثنوی معنوی)
[602]-
گفت ماهی دگر وقت بلا
(٬ از مثنوی معنوی)
[627]-
گفت موسی را به وحی دل خدا
(٬ از مثنوی معنوی)
[722]-
گفت یزدان زو عزرائیل را
(٬ از مثنوی معنوی)
[1097]-
گفتی که گزیدهای تو بر ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1220]-
گوش من منتظر پیام تو را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1068]-
لب را تو به هر بوسه و هر لوت میالا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1229]-
لعل لبش داد کنون مر مرا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1236]-
لی حبیب حبه یشوی الحشا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1100]-
ما را سفری فتاد بیما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1952]-
مادر عشق طفل عاشق را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1020]-
ماه درست را ببین کو بشکست خواب ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[4204]-
ماه رمضان آمد ای یار قمر سیما
(ترجیعات٬ از دیوان شمس)
[1208]-
مبارکی که بود در همه عروسیها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1207]-
مرا بدید و نپرسید آن نگار چرا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1193]-
مرا تو گوش گرفتی همیکشی به کجا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1078]-
مرا حلوا هوس کردست حلوا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[4209]-
مستی و عاشقی و جوانی و یار ما
(ترجیعات٬ از دیوان شمس)
[1029]-
مسلمانان مسلمانان چه باید گفت یاری را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1101]-
مشکن دل مرد مشتری را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1054]-
معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1132]-
مفروشید کمان و زره و تیغ زنان را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[981]-
من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1187]-
من از کجا غم و شادی این جهان ز کجا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1103]-
من چو موسی در زمان آتش شوق و لقا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[997]-
من دی نگفتم مر تو را کای بینظیر خوش لقا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1156]-
من رسیدم به لب جوی وفا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[832]-
من کی آرم رحم خلم آلود را
(٬ از مثنوی معنوی)
[1251]-
مولانا مولانا اغنانا اغنانا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[982]-
مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1005]-
می ده گزافه ساقیا تا کم شود خوف و رجا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1150]-
میشدی غافل ز اسرار قضا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1065]-
میندیش میندیش که اندیشه گریها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[663]-
ناله از باطن برآرد کای خدا
(٬ از مثنوی معنوی)
[1172]-
نام شتر به ترکی چه بود بگو دوا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1224]-
نذر کند یار که امشب تو را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1213]-
نرد کف تو بردست مرا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[763]-
نقض میثاق و شکست توبهها
(٬ از مثنوی معنوی)
[909]-
نک خیال آن فقیرم بیریا
(٬ از مثنوی معنوی)
[208]-
وحی آمد سوی موسی از خدا
(٬ از مثنوی معنوی)
[1233]-
هان ای طبیب عاشقان سوداییی دیدی چو ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1174]-
هر روز بامداد سلام علیکما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[998]-
هر لحظه وحی آسمان آید به سر جانها
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1033]-
هلا ای زهره زهرا بکش آن گوش زهرا را
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1210]-
هله ای کیا نفسی بیا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[4203]-
هم روت خوش هم خوت خوش هم پیچ زلف و هم قفا
(ترجیعات٬ از دیوان شمس)
[1238]-
هیج نومی و نفی ریح علی الغور هفا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1222]-
هین که منم بر در در برگشا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1253]-
یا ساقی المدامه حی علی الصلا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[3240]-
یا عاشقین المقصد سیحوا الی ما ترشدوا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1260]-
یا کالمینا یا حاکمینا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1261]-
یا مخجل البدر اشرقنا بلالا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1258]-
یا من بنا قصر الکمال مشیدا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1254]-
یا من لواء عشقک لا زال عالیا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1252]-
یا منیر الخد یا روح البقا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[405]-
یادم آمد قصهی اهل سبا
(٬ از مثنوی معنوی)
[1209]-
یار ما دلدار ما عالم اسرار ما
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1009]-
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1061]-
یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[229]-
یک سگی در کوی بر کور گدا
(٬ از مثنوی معنوی)
[111]-
یک شب اعرابی زنی مر شوی را
(٬ از مثنوی معنوی)
ب
[221]-
آمد از حق سوی موسی این عتاب
(٬ از مثنوی معنوی)
[677]-
آن سگی میمرد و گریان آن عرب
(٬ از مثنوی معنوی)
[696]-
آن عزیز مصر میدیدی به خواب
(٬ از مثنوی معنوی)
[488]-
آن غریب شهر سربالا طلب
(٬ از مثنوی معنوی)
[191]-
آن غریبی خانه میجست از شتاب
(٬ از مثنوی معنوی)
[875]-
آن یکی رنجور شد سوی طبیب
(٬ از مثنوی معنوی)
[338]-
آن یکی مرد دومو آمد شتاب
(٬ از مثنوی معنوی)
[269]-
آن یکی میگفت در عهد شعیب
(٬ از مثنوی معنوی)
[495]-
آنک فرمودست او اندر خطاب
(٬ از مثنوی معنوی)
[1277]-
آواز داد اختر بس روشنست امشب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1270]-
آه از این زشتان که مه رو مینمایند از نقاب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1292]-
ابشروا یا قوم هذا فتح باب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[4]-
از خدا جوییم توفیق ادب
(٬ از مثنوی معنوی)
[1267]-
الا ای روی تو صد ماه و مهتاب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[947]-
امرء القیس از ممالک خشکلب
(٬ از مثنوی معنوی)
[1291]-
امسی و اصبح بالجوی اتعذب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[3245]-
امسی و اصبح بالجوی اتعذب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[435]-
اندر آن وادی گروهی از عرب
(٬ از مثنوی معنوی)
[1263]-
ای خواب به جان تو زحمت ببری امشب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1269]-
ای در غم تو به سوز و یارب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[660]-
این سخن پایان ندارد آن عرب
(٬ از مثنوی معنوی)
[1282]-
بازآمد آن مهی که ندیدش فلک به خواب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1266]-
بریده شد از این جوی جهان آب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1284]-
به جان تو که مرو از میان کار مخسب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1262]-
بی یار مهل ما را بییار مخسب امشب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[477]-
تا یکی مهمان در آمد وقت شب
(٬ از مثنوی معنوی)
[1286]-
تو را که عشق نداری تو را رواست بخسب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1287]-
چشمها وا نمیشود از خواب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1288]-
چونک درآییم به غوغای شب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[967]-
حق به عزرائیل میگفت ای نقیب
(٬ از مثنوی معنوی)
[1280]-
خوابم ببستهای بگشا ای قمر نقاب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[569]-
خواند مزمل نبی را زین سبب
(٬ از مثنوی معنوی)
[529]-
در جوابش بر گشاد آن یار لب
(٬ از مثنوی معنوی)
[396]-
در فرو بست و برفت آنگه شتاب
(٬ از مثنوی معنوی)
[1274]-
در هوایت بیقرارم روز و شب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[4007]-
دوش همه شب دوش همه شب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1285]-
رباب مشرب عشقست و مونس اصحاب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1278]-
رغبت به عاشقان کن ای جان صدر غایب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[855]-
روز عاشورا همه اهل حلب
(٬ از مثنوی معنوی)
[1264]-
زان شاهد شکرلب زان ساقی خوش مذهب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[729]-
زانک پیلم دید هندستان به خواب
(٬ از مثنوی معنوی)
[1283]-
زشت کسی کو نشد مسخره یار خوب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1279]-
کار همه محبان همچون زرست امشب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1272]-
کو همه لطف که در روی تو دیدم همه شب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[784]-
گفت ممن بشنو ای جبری خطاب
(٬ از مثنوی معنوی)
[630]-
گفت موسی ای خداوند حساب
(٬ از مثنوی معنوی)
[1275]-
مجلس خوش کن از آن دو پاره چوب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1268]-
مخسب ای یار مهمان دار امشب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[103]-
مطربی کز وی جهان شد پر طرب
(٬ از مثنوی معنوی)
[206]-
مقریی میخواند از روی کتاب
(٬ از مثنوی معنوی)
[959]-
مکر زن پایان ندارد رفت شب
(٬ از مثنوی معنوی)
[456]-
من چو آدم بودم اول حبس کرب
(٬ از مثنوی معنوی)
[1265]-
مهمان توام ای جان زنهار مخسب امشب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)
[1281]-
واجب کند چو عشق مرا کرد دل خراب
(غزلیات٬ از دیوان شمس)